همیشه هر وقت جایی متنی می خوندم که توش کاش داشت زود می بستم. فکر
میکردم خیلی کلیشه ایه. ولی یک روز که داشتم فکر می کردم دیدم کاش راهی برای
دلخوشی های دورمون. دیدم چه قدر کلمه مهربونیه. چون راحت میاد نوک زبون و
ما اغلب بی ارده می گیم: کاش...
من هم خواستم کاش هامو بنویسم. شما هم اگه دوست داشتی یه کاش بندازید تو
کشکول.
ـ کاش می شد باز هم ما در کنار هم در این سکوت آواز لطیفمان را با هم زمزمه می
کردیم.
کاش می شد نگاهم را به کوه می دادم تا او هم عظمت ما را در کنار هم ببیند واز
ترس زمزمه های ما پودر شود.
کاش می شد گوش هایم را به رودخانه می بخشیدم تااو نیز طنین شوقمان را می
شنید و آوازش را در گلو خفه میکرد.
کاش دست هایم را به درخت می دادم. تا اوهم ما را در کنار هم لمس می کرد و
سوز هیجان جاری رگهایم را در آوند هایش جریان می داد.و خا کستر می شد. کاش
اصلا نبودم کاش هر چیزی که داشتم برای من نبود.کاش همه چیزم را به دیگری
می دادم تا انها هم مارا ببینند. آن وقت من تنها تو را داشتم و هیچوقت دیگر آنها را
نمی دیدم و نمی شنیدم و لمس نمی کردم.
و کاش...
هر جمعه به جاده آبی نگاه می کنم و در انتظار
قاصدکی می نشینم که قرار است خبر گامهای
تو را برای من بیاورد، گامهای استوار و دستهای سبزت را
میلاد امام عشق و امید مبارک
|